داستان اولین عکس تاریخ؛ چگونه 8 ساعت نور خورشید، علم و هنر را تا ابد متحول کرد؟
نکات خواندني
بزرگنمايي:
سیاست و بازاریابی - زومیت / در سال 1826، هشت ساعت تابش آفتاب بر صفحهای قیراندود تصویری شبحوار را به ثبت رساند که بعدها، تاریخ علم و هنر را برای همیشه دگرگون ساخت.
در سال 1826، در یک روز آفتابی در سن-لو-دو-وران در فرانسه، مردی به نام ژوزف نیسهفور نیپس از پنجرهی اتاق زیرشیروانی خود به منظرهی بیرون خیره شد. اما او فقط تماشا نمیکرد، بلکه در آستانهی انجام کاری بود که دنیا را برای همیشه تغییر داد. نیپس جعبهای تاریک را لب پنجره گذاشت که درونش یک صفحهی فلزی آغشته به مادهای چسبناک و حساس به نور قرار داشت. سپس، تنها کاری که کرد، صبر بود. او هشت ساعت صبر کرد.
بازار ![]()
پس از هشت ساعت نوردهی، تصویری شبحوار و وهمآلود از بامها و درختان روی صفحه حک شد. این تصویر با عنوان «منظرهای از پنجرهی لو گرا»، اکنون بهعنوان اولین عکس ماندگار تاریخ شناخته میشود. نیپس که خود را هنرمند نمیدانست، این فرآیند خلاقانه را از دل علاقهاش به هنر چاپ سنگی بیرون کشیده بود. او صفحهی پیوتر (آلیاژی از قلع) را با قیر طبیعی یهودیه پوشاند؛ مادهای شبیه به قیر که در برابر نور سخت میشد.
سپس، نیپس صفحه را با روغن اسطوخودوس و نفت شستشو داد تا قسمتهای نرم و نورندیده پاک شوند و طرح کلی ساختمانها و دودکشها پدیدار شود. بهطور خلاصه، فرآیند بهصورت توسعهی شیمیایی ساده ولی مؤثری عمل کرد: نور «نوشت» و حلالها «نوشته» سختشده را آشکار ساختند.
علاقهی نیپس به لیتوگرافی یا چاپ سنگی، نقش انگیزشی مهمی در مسیر او داشت. لیتوگرافی، روش چاپی است که در آن تصویر بر سطحی تخت ترسیم میشود و بر اساس تفاوتهای آبپذیری و چربیپذیری سطح، چاپ انجام میگیرد. این روش در اوایل قرن نوزدهم در فرانسه مرسوم بود. تجربهی کار با لایههای حساس و تمهیدات چاپ مبتنی بر تأثیرات فیزیکی و شیمیایی، نیپس را به اندیشیدن دربارهی این سوق داد که نور چگونه میتواند بهتنهایی حامل اطلاعات بصری باشد؛ نه صرفاً بهعنوان واسطهای برای نقاشی یا چاپ، بلکه عامل مؤثری که مستقیماً به «ثبت» برساند.
بهنقلاز آیافالساینس، نیپس نام فرآیند تازهاش را هلیوگرافی گذاشت که ترکیبی از هلیوس به معنای خورشید و گرافی به معنای نوشتن و رسمکردن است. در حقیقت، گرافی نیز خود ریشهی یونانی دارد و مفهوم نوشتن یا ثبت را میرساند. بنابراین، هلیوگرافی را میتوان «ترسیم یا نوشتن با خورشید» معنی کرد. این نامگذاری هم بر جنبهی فنی (نور بهعنوان عامل مؤثر) و هم بر نگاه شاعرانه به فناوری (نور بهعنوان قلم) تأکید داشت.
آغاز توجه عمومی به کشف شگرف نیپس را معمولاً سال 1826 میدانند، زمانی که نمونههایی از کارش را به فرانسیس بائر، تصویرگر و گیاهشناس نشان داد. بائر که از نتیجهی کار شگفتزده شده بود، نیپس را تشویق کرد تا راهی لندن شود و این روش نو را در محافل علمی بریتانیا معرفی کند. انگیزهی معرفی به مرکز علمی آن زمان، نشاندادن ظرفیتهای علمی و مستندسازانهی روش جدید بود، پتانسیلی که فراتر از محصولی هنری، برای دانش ثبت و تحلیل بصری نیز اهمیت ویژهای داشت.
در سال 1827، نیپس با شش صفحهی هلیوگرافی راهی انگلستان شد، اما تلاش برای جلب توجه انجمن سلطنتی نتیجهی مورد انتظار را نداشت. آنسوی کانال، انجمنی که میتوانست اعتبار علمی چشمگیری فراهم کند، درگیر کشمکشها و اختلافات داخلی بود و در آن مقطع زمانی «عملاً از کار افتاده» توصیف میشد. در نتیجه، گزارش و نمایش نیپس مورد استقبال قرار نگرفت و او ناامیدانه به فرانسه بازگشت. ناکامی اولیه، نشان داد که نوآوریهای فنی تنها با کیفیت ذاتیشان شناخته نمیشوند، بلکه زمینهی نهادی و زمانبندی نیز نقش عمدهای در بهرسمیت شناختهشدن دارند.
پس از بازگشت به فرانسه، تبادل نظر و همکاری میان نیپس و لویی داگر شکل گرفت. داگر که از قضا هنرمندی علاقهمند به تکنیکهای تصویربرداری بود، مسیرهای دیگری را برای ثبت تصویر پیش گرفت و در نهایت، فرآیندی معروف به «داگرئوتایپ» را ابداع کرد. روش داگرئوتایپ بر اساس واکنشهای شیمیایی متفاوتی عمل میکرد و معمولاً به صفحات نقرهای پوششدادهشدهی مسی نیاز داشت؛ خلق تصویر در بعضی نسخهها با بخار جیوه انجام میشد و در عمل، تصاویر بسیار جزئیتر و با مدت نوردهی کوتاهتری را نسبت به هلیوگرافی ساخت.
همین تغییرات فنی موجب شد تا در سال 1839، هنگامی که داگر از نتایجش رونمایی کرد و شرایط نهادی نیز مساعدتر شده بود، انجمنها و جامعهی علمی و عمومی بیشازپیش به عکاسی توجه کنند.
نیسهفور نیپس
اما سرنوشت نیپس تلخ بود: او در سال 1833 درگذشت و هیچگاه شاهد پذیرفتهشدن و شهرت گستردهای نبود که اختراعش بعدها به دست آورد. تاریخ عکاسی امروز نقشهای بنیانی را به هر دو، نیپس و داگر، نسبت میدهد، ولی روند به رسمیت شناختهشدن سهم نیپس آهستهتر بود؛ وضعیتی که برای بسیاری از دیگر پیشگامان جسور تاریخ نیز تکرار شده است.
یاد نیپس در شهر شالون-سور-سون فرانسه، زادگاهش، نیز بازتاب گستردهای یافت. نویسندهای دربارهی مجسمهی او نوشت: «پیکرتراش بیهیچ چشمداشت مالی کار کرد، تنها انگیزهاش ادای احترام به یاد مردی بزرگ بود. اگر هر فردی که به کشف عکاسی مدیون بوده اندکی هزینه میکرد، شاید مجسمه پاداشی شاهانه میگرفت و به جای برنز از نقره و طلا ساخته میشد.» این جمله بهخوبی هم سپاس دیرهنگام جامعه و هم حس مشترک تأسف دربارهی ناپدیدشدن پاداشهای مادی ناشی از نوآوری را به تصویر میکشد.
لینک کوتاه:
https://www.siasatvabazaryabi.ir/Fa/News/785617/