بازاریابی-منابع مالی بیشتری که صرف کارهای غلط شوند درست مانند خودروی پرقدرت و
تندرویی عمل میکنند که در مسیری نادرست به سمت دره رانده میشود. این کشور
در دهههای گذشته شاهد هزاران پروژه ساختوساز بوده که با پولهای کلان
اما در مسیرهای غلط ایجاد شدهاند. صنایع پرآببری که در مناطق خشک و کمآب
ساخته شدند، سدهای عظیمی که از اساس نباید ساخته میشدند، توسعه کشاورزی
با الگوهای کشت ناسازگار با کمآبی و پروژههای شهری عظیم همگی بر بنیان
پولهای کلان از منابع عمومی ساخته شدهاند اما برخی از آنها امروز بخشی
از مصائب این کشورند.
این گونه ولخرجیها اگر به توسعه نینجامیدهاند و وضعیت نامناسب عمده
شاخصهای کسبوکار، شفافیت، فساد، رقابتپذیری، جذب سرمایه خارجی، جذب
گردشگر، کیفیت محیطزیست و دهها شاخص دیگر از این دست نشان همین وضع
نامناسباند، علتهای زیادی دارند و هیچ تبیین تکعلّتی برای آنها کافی
نیست و این نوشتار قصد دارد برخی از آنها را متذکر شود.
اولین سازوکاری که نظام بودجهریزی را به شدت مخدوش و توسعهگریز
میسازد، اولویت تخصیص به مواردی است که من آنها را محصول دام «امر
مشاهدهپذیر» مینامم. ساخت بزرگراه، سد و شبکه، کارخانه فولاد و چیزهایی
از این دست به چشم میآیند و موجودیت فیزیکیشان مشهود است اما برای مثال
تخصیص اعتبارات برای انجام اموری که زندگی مدرن را سنجشپذیر میسازند، به
چشم نمیآید. تخصیص بودجه برای بهبود نظام سنجش دادههای پایهای منابع و
مصارف آب، به چشم نمیآید، برای رسانهها جذاب نیست و عموم مردم نیز چیزی
از اهمیت آن سر در نمیآورند. این نوع بودجهریزی در نهایت به تقویت
نرمافزاری و سازوکارهای اصلاح در کشور بیعنایت است و ساختوساز در آن
اولویت مییابد.
دوم، بودجهریزی بر اساس فرایند و نه خروجی، مصیبت عظیمی برای نظام
بودجهریزی است. آنچه باید مد نظر سیاستگذار باشد و دولت و کل عملکرد
نظام سیاسی – اجتماعی از منظر آن بررسی و نقد شود، آن چیزی است که دولت
انجام میدهد و نتیجهای است که به دست میآورد، نه فرایندی که دولت طی
میکند و منابعی که برای کارهایش صرف میکند. گاه وقتی از دولتیها پرسیده
میشود عملکرد شما در این عرصه چیست، تعداد جلسات برگزارشده، مقدار منابع
خرجشده، تعداد نفرساعت نیروی انسانی مصروف کار، گزارشهای تولیدشده و
مواردی از این دست را گزارش میکنند اما آنچه بهواقع اهمیت دارد، حاصل به
دست آمده است. دو چیز معمولاً گزارش و شناسایی نمیشود: اول، نسبت بین
آنچه انجام میشود و آنچه باید حاصل شود و سازوکار تاثیر چگونگیهای
انجام کارها بر حاصل مورد انتظار؛ دوم، آنچه حاصل شده است.
سوم، بودجهریزی فعلی بر سه اصل استوار است: «لابیگری»، «دام مسیر
طیشده» و «فقدان نقشه عدالت». کشور فاقد بانکهای اطلاعاتی دقیقی است که
عدم توازنهای ساختاری میان بخشهای مختلف – خواه بخشهای موضوعی و خواه
بخشهای جغرافیایی – را به دقت نشان داده و ظرفیت برنامهریزی بر مبنای
آنها ایجاد کند. بودجهریزی بدون نقشه عدالت که اعتبارات را به عرصههای
خاصی برای کاستن از بیعدالتیها هدایت کند، محصول «دام مسیر طیشده» هم
هست. آنها که توانستهاند در گذشته اعتبارات و بودجه را به سمت مقاصد خاصی
هدایت کنند، و برای مثال به استان خاصی هدایت کرده و در آنجا انبوهی از
پروژههای نیمهکاره تعریف کردهاند، نیمهکاره بودن همان پروژهها را
مبنایی برای تخصیص بخش بیشتری از اعتبارات برای تکمیل آنها قرار میدهند.
من آن خصیصهای از نظام برنامهریزی را که به اصلاح سازوکارها بیتوجه
است و دائم عطش آنرا دارد که منابع مالی، طبیعی، انسانی و سیاسی بیشتری را
صرف ساختوساز کند، بدون آنکه ارزیابی واقعی و درستی از تاثیر توسعهای
آن داشته باشد، و برای تداوم این رویه خود بر کسب و هزینه کردن منابع مالی و
پولی و بیشتری اتکا دارد، «پولمرگی» مینامم. پولمرگی خصیصه آن نظام
توسعهای است که به دلیل عدم اصلاح سازوکارهای صرف کردن منابع، با داشتن
منابع پولی بیشتر، قوت بیشتری برای برداشتن گامهای نادرست بزرگتر پیدا
میکند و خود را با پول بیشتر به دشواری افزونتری میاندازد.
http://www.PoliticalMarketing.ir/fa/News/62503/پولمرگی--مصیبت-عظیمی-برای-نظام-بودجهریزی